مهاجر انواع مختلف داره. از پرستوهای مهاجر بگیر تا خانواده دکتر ارنست و پروفسور سمیعی و جلال همتی خدابیامرز همگی مهاجر به حساب میان. جدا از انواع پرنده و خزندهء مهاجر، انسانها نیز به انواع مهاجر تقسیم میشن. انواع گونه های انسانی مهاجر رو میشه به گروههای زیر دسته بندی کرد:

  1. مهاجرانی که فقط سوال میکنن و هرگز مهاجرت نمیکنن
  2. مهاجرانی که هیچی نمیدونن و بلافاصله مهاجرت میکنن
  3. مهاجرانی که میپرسن ، میدونن و بعد مهاجرت میکنن

گروه اول: همیشه قصد مهاجرت دارن

یعنی مادرزاد، از روزی که به دنیا میان دارن مهاجرت میکنن. این گروه ابتدا در مورد کشورهای مختلف تحقیق میکنن  سپس تحقیق میکنن و در مرحله آخر هم تحقیق میکنن. البته  چند بار تا مرحله گرفتن پاسپورت هم رفته ن ولی خب همونجا فهمیدن که چندتا سوالشون مونده و هنوز تحقیقاتشون کامل نیست. اینا، از صبح خیلی هدفدار بیدار میشن. هدفشون هم اینه که بعد از شستن دست و صورت و خوردن یه صبحانه سرپایی، سریع جمع کنن و زنگ بزنن شرکتهای مهاجرتی و در مورد مهاجرت سوال بپرسن. خود اینا به دو گروه تقسیم میشن: گروه فعال و گروه ساکن

گروه فعال گروهیه که خودش به دفاتر شرکتها مراجعه میکنه و سوالاتش رو حضوری میپرسه. یعنی کل خانواده با هم راه میوفتن خیلی شیک و مجلسی از این دفتر به اون دفتر پی تحقیقات میرن. اما گروه ساکن با تلفن کار خودش رو راه میندازه و به اینترنت هم گاهی مراجعه میکنه ولی خب واقعا لایو جواب گرفتن یه حال دیگه ای داره. متاسفانه بعد از مدتی هر دوی این دو گروه، توسط شرکتهای مهاجرتی رصد و شناخته شده و ستاره دار میشن. به اینصورت که وقتی برای بار صدوهشتاد و نهم زنگ میزنن و یا مراجعه میکنن، کسی پاسخگوشون نیست. یا یکی تلفن رو برمیداره و بعد از شنیدن صداشون میگه اینجا خونه عباس آقا ایناست و یا با دیدن اونها از چشمی در، صدای یه بچه میاد که میگه مامان و بابام خونه نیستن …..

خانواده برای این گروه از مهاجرین هرگز دلتنگ نمیشن چون اصولا جایی نمیرن که نیازی به دلتنگی باشه. این گروه همیشه در حال اجرای مانور مهاجرت هستن. اینا اینقدر میپرسن تا با چشم باز مهاجرت کنن اما آخرسر با چشم بسته به دیار باقی کوچ میکنن. حیطه سوالات این گروه هم خیلی متنوع و گسترده است. مثلا با سوالِ:” به نظرتون ما مهاجرت کنیم بهتره یا بمونیم؟”  شروع میشه و تــــــــــــــا  “سبزی قرمهء کدوم مغازه توی تورنتو بهتره ؟” هم ادامه داره. حتی گاه دیده شده که پرسیدن اسامی فرزندان شهردار سیدنی، چگالی آبِ استانبول، تعداد پله های متروی لندن، آدرس خونه اندی اینا  و روال درمان اسهال در نیویورک هم جزو پرسشهاشون بوده.

معمولا افراد این گروه یه دفترچه ای از پاسخ سوالاتشون دارن که بعد از مرگشون به وراث میرسه و ورثه علیرغم عزادار بودن، با خوندنش کلی فرخنده حال میشن.

گروه دوم: خیلی جذابن

یه چیزی تو مایه های گروه مهاجران ضربتی یا مهاجرت در 3 ثانیه . اکثر اینها دیشب یه جایی مهمون بودن، اونجا شنیدن که فلانی داره فردا برای همیشه از ایران میره. اینا برای اینکه روی فلانی رو کم کنن ، قبل از اون مهاجرت کردن تا پوز فلانی رو بزنن.

این گروه واقعا خیلی باحالن و درحالیکه هیچی نمیدونن، به ناآماده ترین شکل ممکن مهاجرت میکنن . بیشتر اینا، اصلا توی فرودگاه میفهمن که دارن کجا میرن و خیلی هم شاد میشن چون هیچ پیش زمینه ذهنی درباره مقصدشون ندارن و سورپرایز میشه براشون. این دسته از مهاجران یه مقدار توی هواپیما از مسافر بغلی اطلاعات میگیرن و با آمادگی کامل !!! وارد کشور خارج میشن. برای اینا مهاجرت کار هیجان انگیزیه. مثل سوار شدن روی گاو وحشیه که اون هرجور لگد میزنه، باید بلاخره یه جوری بلد باشی از روش نیوفتی.یه مدلی از ” حالا بریم ببینیم چی میشه ” . اینا برعکس گروه اول سوال خاصی ندارن. نهایتا اگر بخوان خیلی کنجکاو باشن در این حد که از یکی توی فرودگاه بپرسن: “اینجا کباب خوب کجا دارن ؟” سوال میپرسن. تازه اونم با رسم شکل و نشان دادن تصویر

یعنی آزارشون در حدی نیست که دیگران بخوان در رو روشون باز نکنن یا تلفنشون خونه عباس اقا اینا رو بگیره. اینا رو دوست داشته باشیم.

این دوستان یکی دو ویژگی دارن. یکی اینکه، کِیسهای خوبی هستن برای پرو انواع کلاه که میشه دوخت انواع کلاه رو روی سرشون امتحان کرد و بهترین رو بر سرشون گذاشت. یعنی، این بنده های خدا قابلیت تخلیه مالی کامل رو دارن، خیلی شیک و مجلسی، تضمینی و بدون عوارض جانبی. کلا، اطلاعی از اینکه چی چنده و جاش کجاست ندارن و میشه یه ظرف ماست رو بهشون 100 دلار فروخت حتی به عنوان راه اندازی کسب و کارپر رونق، دیده شده که بهشون پیشنهاد تاسیس کلانتری دادن.

دوم اینکه اینا به همون سرعتی که میان،ضربتی و برق آسا، برمیگردن و مدت زیادی مهمونتون نیستن. اینا جاده چالوسی اومدن، یعنی اومدن یه دور بزنن، یه سر مهاجرت کنن و برگردن. فقط چیزی که میمونه اینه که  وقتی برمیگردن راجع به خارج خیلی حرفهای بدی میزنن وبهش فحش زن و بچه میدن… از نظر این گروه، خارج خارج که میگن جای خیلی قشنگیه ولی مردمونش بَدَن.

اینا تا سالها هم میتونن براتون از خاطرات زندگی در خارج خودشون تعریف کنن و روضه بخونن. در واقع مهاجرت برای این گروه مثل شهربازی میمونه. پول میدن میرن یک کم هیجان تجربه میکنن و برمیگردن. منتها بیشتر خاطراتشون از تونل وحشت شهربازیه.

گروه اول معمولا زیاد پای خاطرات این گروه میشینن و از تجربیاتشون یادداشت برمیدارن، یادداشتهایی که هرگز به کار نمیاد.

بیش از 7 میلیون مهاجر در کشوری غیر از سرزمین مادریشون ” ایران” زندگی میکنن که اکثر اونها جزو گروه سوم هستن. گروهی که در پستی جدا به اونها خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید