شهر تروا
اسب تروا که موضوع افسانه ی هلن و پاریس است ، یکی از زیرکانه ترین حیله های جنگی در طول تاریخ است. شهر تروا ، در منطقه ای که چاناک کاله را به دریای اژه وصل میکند قرار گرفته.
بین سالهای 3000تا 2000 قبل از میلاد تروا شهری بود که در زمینه های تجارت ، فرهنگ و تمدن پیشرو بود.
در 1300 قبل از میلاد ، دچار آتش سوزی بزرگی شده و بطور کامل نابود شده است.
به نظر میرسد این آتش سوزی بعد از دزدیده شدن هلن توسط پاریس و حمله همسر هلن و برادر بزرگش به تروا رخ داده است.
طی حفاریهای باستانشناسی ، شواهدی از وجود فرهنگهای مختلف در این شهر بدست آمده است. شهر تروا در طول تاریخ محل اقامت یا گذر امپراطوریهای بزرگی مثل پارسها ، اسکندر بزرگ ، سلوکیان ، پرگامون ها و رمیها بوده است.
شبی همسر پادشاه تروا ، خواب میبینه که آتشی از شکمش بیرون میاد و کل شهر رو به کام خودش میکشه . خوابگذاران ، خواب ملکه رو چنین تعبیر میکنند که فرزندی از تو بدنیا خواهد اومد که باعث نابودی تروا خواهد شد. پادشاه بعد از تولد ، سربازی رو مامور میکنه تا این نوزاد رو بکشه. فقط سرباز دلش به حال این نوزاد میسوزه و در کوههای کازداغی رها میکنه تا توسط حیوانات وحشی خورده بشه. این نوزاد توسط چوپانی پیدا و بزرگ شد.
نوزادی که چوپان پیدا کرد کسی نبود جز پاریس که باعث نابودی تروا شد.
همزمان با رشد پاریس ، در کوههای المپوس آشوب بین الهه گان حاکم بود.
این آشوب بر سر انتخاب زیباترین الهه روی داده بود. خدایان و الهه ها پیش زئوس میرن و ازش میخوان که داوری کنه. زئوس دستور میده برن ، پاریس شاهزاده ای از تروا رو که در کوهها زندگی میکنه پیدا کنن تا اون زیباترین الهه رو انتخاب کنه.
هر کدام از الهه ها ، سعی میکنن پاریس رو با وعده ای اغوا کنن. هرا ، وعده ی قدرت داد.
در صورت انتخاب وی به عنوان زیباترین الهه ، پاریس رو قدرتمندترین فرد در اروپا و آسیا میکرد.
آتنا ، وعده داد که پاریس رو باهوش ترین فرد روی زمین خواهد کرد.
و آفرودیت وعده ی زیباترین زن دنیا رو به پاریس داد.
به این ترتیب پاریس آفرودیت رو انتخاب کرد و با کمک اون هم عشق هلن و هم نفرت هرا و آتنا رو بدست آورد.
هلن رو دزدید و به تروا آورد. همسر و برادر بزرگ هلن برای پس گرفتنش به تروا حمله کردند.
و بدین ترتیب جنگ خدایان شروع و شهر تروا محاصره شد.
بعد از کشمکش های فراوان در این جنگ پاریس کشته شد ولی تروا به مدت 9 سال دست از مقاومت برنداشت و تحت محاصره بود.
یکی از فرماندهان زیرک جبهه ی دشمن نقشه ای کشید تا بتونه تروایی ها رو فریب بده.
اون دستور داد تا اسب چوبی بزرگی بسازند ، جنگجویان ماهر و جسور خودش رو داخل اسب مخفی کرد . و به لشکریان دستور داد تا وانمود کنند دارند عقب نشینی میکنند.
با روشن شدن هوا ، تروایی ها متوجه شدند که لشگر دشمن عقب نشینی کرده و اسب چوبی بزرگی رو پشت دروازه ها جا گذاشتند.
این اسب محل مناقشه ی اهالی تروا گردید. راهب بزرگ و رکسانا زن پیشگویی که کسی پیشگویی های او را باور نمیکرد ، اصرار داشتند اسب را بیرون دروازه بسوزانند و تقدیم آتنا کنند.
ولی اهالی اصرار داشتند این اسب نماد پیروزی شهر ترواست و باید داخل دروازه ها نگه داری شود. سرانجام اسب با اصرار اهالی وارد شهر شد. شب هنگام بعد از جشن و پایکوبی ، اهالی به خواب رفتند. جنگجویان از اسب خارج شده و کل شهر رو به آتش کشیدند.
در سال 2004 فیلم سینمایی تروی به کارگردانی بروس وارنر و با بازی برد پیت ، اورلاندو بلوم ، اریک بانا به پرده سینما آمد.
در سایه ی این فیلم به صدها سال قبل میریم و این افسانه رو تماشا میکنیم.
اسب چوبی استفاده شده در این فیلم ، بعد از اتمام فیلم برداری به عنوان هدیه به چاناک کاله فرستاده شد. توریستهای بسیاری برای دیدن این اسب به این منطقه می آیند.
اخیرا فستیوالی بنام ، فستیوان بین المللی فیلمهای کوتاه اسب تروا برگزار شده است .