مهمترین ریشه های هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر
ریشه های هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر: چنانچه شنیده ها و تجارب شخصی نشان می دهد، ایرانیان زمانیکه به کشورهای دیگر بویژه غربی سفر می کنند و یا مهاجرت کرده و ساکن می شوند، اغلب از برخورد و هم نشینی با هموطن های خود گریزانند. دوری از دیگر هموطنان و انزوا طلبی ما در حالی است که ایرانیان وقتی در کشور خود هستند خود را نوع دوست و دارای روابط عاطفی و مهربان و معاشرتی می پندارند.
بی شک دلایل این رفتار ریشه در روانشناسی فردی، مردم شناسی و جامعه شناسی ایرانیان دارد. پیش از بر شمردن دلایل علمی وطن گریزی ایرانیان بهتر است به دو نمونه متفاوت تاریخی در این خصوص اشاره کرده تا وجوه تاریخی موضوع هم کمی روشن شود.
ابراهیم بیک که تاجرزاده ای ایرانی، متمول، تحصیل کرده و ساکن قاهره بود در کتاب سیاحتنامه خود تجربه اولین برخوردش با هموطنانش را توصیف می کند. او از راه استانبول و دریای سیاه به بندر باتومی و سپس از راه باکو و ترکمنستان وارد ایران می شود. بخاطر قحطی و فقر و جنگ در اواخر دوران قاجار تعداد زیادی از ایرانیان به هدف کارهای ساختمانی و کارگری به این شهرها مهاجرت کرده بودند و ابراهیم بیک تجربه خود را در برخورد با ایشان بیان می کند.
او می گوید که اولین برخوردش با ایرانیان در بندر باتومی بود و بیشتر ایرانیان مهاجر در آن بندر به شغل کارگری و فعلگی و حمالی مشغول بودند ولی کار عمده ایشان کلاهبرداری و زورگیری از هم وطنان شان بود. دیدار بعدی ابراهیم بیک با هموطنان خود در باکو بوده که نمونه بهتری برای بیان پیدا نمیکند. او پس از ورود به ایران علت این همه قانون گریزی و اعمال خلاف اخلاق و انسانیت را در می یابد و مشاهده میکند که غلظت چنین رفتارهایی در داخل ایران بمراتب بیشتر است. ایرانیان ساکن در وطن را نیز بشدت خرافی، بی سواد و چند چهره و ریاکار می یابد.
نمونه دیگری که در برابر اولی نمود می یابد زمانی است که شهروندان و مهندسان بریتانیایی به همراه خانواده هایشان برای مدت مدیدی به هدف مدیریت و راه اندازی صنایع نفت ایران در آبادان و دیگر نقاط خوزستان ساکن بودند. ایشان خانه هایشان را در شهرک های محصور و نزدیک به هم ساخته و بیشتر اوقات خود را با هم میهنان خود بسر می کردند. بازی ها و تفریحات انگلستان را در همان شهرک های مسکونی شان راه اندازی و غذاها و فرهنگ لباس پوشیدن و زبان و فرهنگ خود را حفظ کرده و بطور گروهی از امکاناتشان بهره می بردند. تقریبا هیچ تاثیری از فرهنگ بومی نپذیرفتند و بسیار بر آن اثر گذاشتند بطوریکه پس از چندین دهه که از خروجشان می گذرد هنوز می توان اثرات عمیق ظواهر فرهنگی و زبانی آنان را در فرهنگ رفتاری مردم خوزستان مشاهده کرد.
در این یادداشت میخوانید:
چرا ایرانیان زمانی که به خارج مهاجرت می کنند از همدیگر گریزانند؟
دلایل برشمرده در زیر از منظر دیدگاه های روانشناسانه فردی و مردم شناسانه و جامعه شناسانه عنوان شده و یقینا نیاز به بررسی و گفتگوی بیشتری پیرامون این مسئله مهم احساس می شود.
اخلاق فردی درون گرا
برخی از مردم جدای از محیطی که در آن زندگی می کنند بنا به دلایل خاص اخلاقی و تربیتی و حتی وراثتی و گاهی نوعی خود خواهی و یا تکبر و خود برتر بینی تمایل زیادی به برقراری ارتباط با هم نوعان خود، به جز در موارد ضروری ندارند، پس نمی بایست از اینگونه افراد انتظار نزدیکی به هم وطنانشان را در خارج کشورداشت. این افراد به دلیل خلق و خوی شخصی و تربیت خاص شان انزواطلب و دوری گزین هستند و در داخل کشور هم از دیگران روی گردانند.
دوگانگی رفتاری و هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر
بیشتر ما ایرانیان بدلیل زندگی تحت نظام سیاسی – مذهبی که رواج دهنده اصول سنتی و بسته دینی می باشد و قوانین جاری و عرف زندگی را نیز شدیدا زیر کنترل خود دارد دارای روحیه و رفتار و شخصیتی دوگانه شده ایم. از یک سو تحت تاثیر زندگی مدرن غربی و گسترش بی حد ارتباطات جهانی و انفجار اطلاعاتی هستیم و از طرف دیگر مجبور به رعایت ظواهر دینی و قوانین خشک سنتی، لذا در خانواده و روابط با دوستان و نزدیکان جوری رفتار میکنیم که در عیان و اجتماع امکان آن رفتار آزادانه را نداریم. در چنین شرایطی افراد دارای رفتاردوگانه و حتی شخصیتی ریاکار و ملون می شوند.
افرادی اینچنینی وقتی به خارج سفر یا مهاجرت می کنند بخاطر آنکه بتوانند خود واقعی شان یا آن چیزی را که خود واقعی شان می پندارند را بروز دهند قاعدتا از دیگر ایرانیان که با نگاه و رفتارشان به فرد تازه وارد می فهمانند که ماهیت او را می شناسند، دوری می کنند.
افراد دوست دارند از جو آزاد و امنیت فردی که در کشورهای دیگر هست تا حد امکان لذت ببرند و رها از هر قیدی باشند ولی در عین حال همین بهره وری از آزادی آنانرا دچار حسی اکراه آمیز می کند که ناشی از تغییر رفتار و دوگانگی شخصیتی شان است. نگاه دیگر ایرانیان به فرد یادآور خود دوگانه ایشان است،پس بهترین چاره را در دوری گزینی از هموطنان می دانند.
ایشان در کشور های خارجی که اصل بر فردگرایی و بهره گیری از لذت های فردیست سریعتر و راحت تر با خارجی ها کنار می آیند و از همین روست که از نزدیکی با ایرانیانی که همواره بواسطه نظارت ها و کنترل هایی که از سوی نهاد های مختلفی همچون خانواده، مدرسه، دوستان و آشنایان و در کل جامعه بر آنان اعمال می شده احساس خوبی نداشته اند و در بسیاری از مواقع بویژه نو جوانان و جوانان، اینگونه نظارت ها را عامل مزاحمی در تعاملات و ارتباطاتشان قلمداد کرده و می کنند، بویژه آنکه قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی،
فرصت خود اظهاری واقعی و بازنمایی هویت واقعی آنان را از بیم کنجکاوی های مزاحم ناظران اجتماعی سلب می کند؛ و از همین روست که رفتار و شیوه تجربه فضا ها ی جدید فرهنگی در خارج از مرزها، حتی در مدت زمان یک سفر کوتاه مدت توریستی به کشور هایی چون امارات و ترکیه از نگاه برخی افراد خیلی تعجب بر انگیز قلمداد می شود و بدیهی است که چنانچه زمان اقامت این اشخاص در کشور هایی که هیچگونه نظارت اجتماعی وجود ندارد بیشتر گردد، تمایل آنان به دوری از کنجکاوی های ذاتی و نظارت هم وطنانیست که به حریم خصوصی افراد و رفتار شان در محیط های جدید علاقمندند. نگرانی برخی از هم وطن گریزان از واکاوی ها و کنکاش های کنجکاوانه برخی از هم وطنان را می توان ناشی از نوعی نظارت اجتماع مزاحم تلقی کرد که در بسیاری از موارد با صفاتی چون غیبت، تهمت و قضاوت های ناروا و ورود به حریم خصوصی افراد همراه است.
ترس از آزار و کلاهبردای و هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر
بسیاری از ایرانیان مهاجر به هدف کار و زندگی به خارج رفته اند. برخی از ایشان بدون تخصص و دانش و تجربه کافی و فقط به امید شانس و رویای شیرین زندگی مرفه همانند شهروندان غربی که در فیلم ها دیده اند بار سفر بسته اند. اینان در عمل دچار فقر و زندگی حاشیه ای شده و در دام اعمال خلاف قانون و قاچاق و … افتاده اند. این گونه افراد بخاطر عدم نفوذ و جایگیری مناسب در جامعه میزبان و ناتوانی در برقراری ارتباط زبانی – فرهنگی با مردم آن جامعه، بهترین راه را در ایجاد ارتباط با هموطنان تازه وارد و سواستفاده از ناواردی اولیه این تازه رسیده ها می دانند. پس اولین پندی که همه به مسافرانی که راهی سفر و مهاجرت هستند، می دهند دوری جستن از هموطنان است. به همین دلیل است که ایرانیان برای حل مشکلات اداری و مالی و کاریابی خود در خارج بیشتر به خارجیان اطمینان می کنند تا هموطنانی که قبلا در آن محیط بوده اند و در زندگی شکست خورده اند و به راه خلاف و کاهبرداری افتاده اند.
ناتوانی در ابراز وجود و رو دربایستی وهموطن گریزی در ایرانیان مهاجر
یکی از صفات بارز بسیاری از ما ایرانیان، بر خلاف غربی ها عدم برخورداری از ویژگی صراحت لهجه در بیان دیدگاه ها و باورهای ذهنی است. در بسیاری موارد دچار نوعی خود سانسوری آگاهانه می شویم تا بدین طریق نشان دهیم که با دیدگاه مطرح شده از سوی دیگران، هم رآی هستیم.
به عبارت دیگر بواسطه فقدان شهامت نه گفتن و یا پاسخ مخالف دادن، در برابر هموطنانی که بنا به دلایل فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی، آنان را هم سنخ با خود نمی پنداریم، به ظاهر به آنان رویی خوش نشان داده تا مخاطب ما را فردی اجتماعی قلمداد نماید ولی در باطن، تمایلی به از سرگیری و تداوم ارتباط با ایشان را نداریم. چنین افرادی بتدریج خود را از جمع هموطنان جدا می سازند تا در موقعیت های مشابهی قرار نگیرند که دچار تعارض رفتار و عقیده شوند و لذا این گروه گاهی به اشتباه در اذهان ناظران بیرونی وطن گریز تلقی می شوند.
نا امنی روانی در رهاشدگی و سرخوشی
انسان در جوامع سکولار و دموکرات بسیار راحت و رها از قیود زیست اجتماعی است. این در حالی است که مردان و بویژه زنان ایرانی که مجبور به داشتن حجاب و رعایت قواعد دینی سختگیرانه هستند، بهنگام سفر به کشور های غربی و سکولار با دوری جستن از برخی هم وطنان خود که بخشی از فرهنگ ارزشی حکومتی ایران را در آن سو نیز پاس می دارند، ترجیح می دهند که در فرصت جدید تجربه زیستی درکشوری که هیچگونه مرزبندی ارزشی در آنجا حاکم نیست، خود واقعی شان باشند. لذا این گروه نیزچه بسا بر این باورند که با حضور هم وطنان سنتی و مذهبی بار دیگر مجبور به پنهان کردن برخی رفتار های خود شوند و به نوعی ریاکاری روی آورند.
از طرف دیگر نیز برخی از ایرانیان بویژه جوانان مهاجر بدون تعمق و آشنایی با برتری های فرهنگ ایرانی و دانش اجتماعی سطحی و با تجربه زیسته اندک، پشت به فرهنگ کشور خود کرده و کاملا جذب فرهنگ غربی شده و از اینرو به نظر می رسد که اینگونه افراد هم با هم وطنانی که بر باور های فرهنگی و ملی خود اصرار می ورزند فصل مشترک کمتری داشته و همین امر موجبات دوری بیش از پیش آنان شده و هم وطن گریزیشان را شتاب می بخشد!
هرم مازلو و هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر
در بیشتر مواقع نباید انتظار داشت که تازه واردان به سرعت به جمع ایرانیان مقیم بپیوندند،چرا که بر اساس هرم نیاز مازلو چنین تو قعی نابجاست. افرادی که به تازگی به کشور دیگری مهاجرت می کنند، ابتدا در پی مرتفع کردن نیاز های پایه و اصطلاحا فیزیولوژیکی خود هستند که عمدتا خوراک و پوشاک و مسکن را در بر می گیرد و پس از اطمینان از دسترسی و تامین این نیاز های اساسی، نیاز های دیگری چون کار و اشتغال، بیمه اجتماعی و درمانی مطرح می شود که از آن به عنوان نیازهای تامینی نام برده می شود، از آنجا که بیشتر مهاجران در ماه ها و بعضا سال های اولیه نیز در تامین این نیاز سطح دوم بر نمی آیند،
نمی توان در این مرحله نیز از آنان انتظار داشت که به روابط اجتماعی که در سطح بالاتری قرار دارد روی آورند، مگر آنکه تمایل به برقراری ارتباط با هم وطنانشان با قصد اخذ اطلاعات و کمک گیری از آنان باشد و لذا تنها از سطح سوم این هرم است که عشق به هم نوع همچون فرزندان، والدین، دوستان و هم وطنان بروز و ظهور می یابد و متعاقب تامین آن می توان انتظار داشت که فرد به خود باوری و عزت و اعتبار خویش بهایی دهد و در این سطح انتظار می رود که هم وطنان به هویت ملی شان روی آورند و آن را پاس دارند از همین رو می توان اینگونه استنباط کرد که برخی از ایرانیانی که میل به هم وطن گریزی دارند، در تامین نیاز های پایه، امنیتی دچار مشکلاتی هستند که احتمالا علی رغم میل باطنی به تعامل و نزدیکی با هم وطنان، چنین آمادگی را در خود احساس نمی کنند.
تامین نیاز های پایه و امنیتی آنقدر حائز اهمیت است که در سال های اخیر شاهد هستیم که با افزایش هزینه ها و گسترش مشکلات اقتصادی، روابط اجتماعی طبقات ضعیف و حتی متوسط در داخل کشور نیز بیش از هر زمان دیگر کاهش چشمگیری پیدا کرده است و بدیهی است که در خارج از کشور این معضل با روند پرشتاب تری هم همراه شود.
همایش ها و مراسم ایرانی
با عنایت به ملاحظات بر شمرده در خصوص هموطن گریزی در ایرانیان مهاجر ، مشاهدات و بررسی ها ی رویداد های فرهنگی و ملی ایرانیان در کشور های غربی حاکی ازاین واقعیت است که هم وطنان ایرانی چه آنانی که به صفت هم وطن گریزی شهره اند و چه دیگرانی که همواره به پیوند با هم وطنان خود با همه تبعات منفی آن دل خوش دارند، به هنگام بر پایی جشنواره های فرهنگی که از سوی نهاد های فرهنگی ایران در خارج تدارک دیده می شود ویا برنامه های خودجوشی که به همت انجمن ها ی ایرانیان مقیم شهر های مختلف، بیشتر در مناسبت های ملی همچون چهار شنبه سوری، شب چله، عید نوروز، سیزده بدر و یا ندرتا به بهانه گرامیداشت مفاخر فرهنگی در پایتخت ها برگزار می گردد، روی خوش نشان داده و رفته رفته تلاش می کنند تا بتوانند به درکی مشترک و کیفیت بالاتری از روابط اجتماعی برسند.
با سلام
لطفا ویدئوی مربوطه رو هم توی سایت قرار بدید
سلام در انتهای مقاله ویدیو هست